متن درس 4 عربی دوازدهم انسانی
الدرس الرابع: نظام الطبیعه
تَوازُنُ الطَّبیعَهِ جَمیلٌ. / ترازمندی(تعادل) طبیعت چه زیباست!
خَلَقَ اللّهُ لِلطَّبیعَهِ نِظاماً یَحْکُمُ جَمیعَ الْمَوْجوداتِ مِنْ نَباتٍ وَ حیَوَانٍ و کائنِاتٍ أخرْیٰ یَعیشُ بَعْضُها عَلیٰ بَعْضٍ؛
خداوند نظمی برایش آفریده است که بر همۀ باشندگان (موجودات) از گیاه و جانور و موجودات دیگر که از یکدیگر تغذیه می کنند، فرمان می رانَد؛
فَیَتَحَقَّقُ التوَّازنُ و الإسْتقِرارُ فیها.
در نتیجه تعادل و آرامش (ثبات) در آن تحقّق می یابد.
وَ أَیُّ خَلَلٍ فی نِظامِها یُؤَدّی إلیٰ تَخریبِها وَ مَوْتِ مَنْ فیها.
و هر گونه ناهماهنگی (شکافی، نقصی) در نظم آن به ویران سازی اش و مرگ هر کس در آن است منجر میشود.
وَ مِنْ مُهدَداتِ نِظامِ الطَّبیعَهِ:
از جمله تهدید کنندگان نظام طبیعت [اینها هستند]:
◙«تَلَوُّثُ الهواءِ الذَّی یسبّب أمَطارا حَمضیَّهً.»
«آلودگی هوا که موجب باران های اسیدی می شود».
◙ وَ«الْإکْثارُ فِی اسْتخِدامِ المبیداتِ الزِّراعیَّهِ وَ الْأسمده الْکیمیاویَّهِ.»
و «زیاد روی در به کارگیری حشره کش های کشاورزی و کودهای شیمیایی.»
◙ وَ«إیجادُ النُّفایاتِ الصِّناعیَّهِ وَ الْمَنزِلیَّهِ.»
و ایجاد پسماندهای (زباله های) صنعتی و خانگی.
فَیتمّ التوازُنُ فِی الطبَّیعَهِ مِنْ خِلالِ وُجودِ رَوابط مُتدَاخِله بینَ الکْائنِاتِ الحیَّهِ وَ بیئَتِها،
تعادل در طبیعت از راه وجود روابط کاملاً در هم تنیده میان موجودات زنده و محیط آنها انجام میشود؛
وَلکِٰنْ ظَلَمَ الْإنسانُ الطَّبیعَهَ فی نَشاطاتِهِ الَّتی تُؤَدّی إلَی اخْتِلالِ هٰذَا التَّوازُنِ ظلماً واسِعاً!
انسان در فعّالیّتهایش که منجر به به هم خوردنِ (اختلال) این تعادل می شود، چقدر نسبت به طبیعت ستمگر است!
و الْآنَ لِنقَرْأَ هذِٰه القْصِّه قرِاءهَ دقَیقهَ لکی نطّلع عَلیٰ أَفْعالِ الْإنسانِ الْمُخَرِّبَهِ لِلْبیئَهِ:
اینک باید این داستان را با دقّت بخوانیم تا از کارهای ویرانگرِ انسان نسبت به محیط زیست آگاه (مطّلع) شویم.
یحکیٰ أنَّ مزُارعِا کانَتْ لَهُ مَزرَعَهٌ کَبیرَهٌ فیها خَضْراواتٌ وَ أَشجارٌ کَثیرَهٌ.
حکایت می شود که کشاورزی کشتزار بزرگی داشت که در آن سبزیجات و درختان بسیاری بود.
وَ کانَ یُرَبّی فی مَزرَعَتِهِ أنَواعَ الطُّیورِ،
و در کشتزارش گونه های پرندگان پرورش می داد،
ذاتَ یَومٍ لاحَظَ الْمُزارِعُ أنَّ عَدَدَ أفَراخ الطُّیورِ یَنْقُصُ تدَریجیّا.
یک روز کشاورز ملاحظه کرد که شمار (تعداد) پرندگان، اندک اندک (به تدریج) کم می شود. (رو به کاهش است.)
بَدَأ الْمُزارِعُ یُفَکِّرُ فی سَبَبِ ذٰلِکَ وَ یُراقِبُ الْمَزرَعَهَ لَیلاً وَ نَهارا؛
کشاورز شروع کرد به اندیشیدن در مورد دلیل این[موضوع] و از کشتزار شب و روز مراقبت می کرد؛
فَلاحَظَ أنَّ عَدَدا مِنَ الْبوماتِ تسکُنُ قربَ المَزرَعَه؛
پس ملاحظه کرد که شماری (تعدادی) از جغدها نزدیک کشتزار زندگی می کنند؛
فَتَهْجُمُ عَلَی الْأفراخِ هُجوما کَبیراً وَ تأْکُلُها.
به جوجه ها حمله می کنند و آنها را می خورند.
فَقَرَّرَ المزارِعُ التخلص مِنْها، وَ هٰکذَا فعَلَ.
کشاورز بر آن شد که از دست آنها خلاص شود، و همین کار را کرد.
وَ بعَدَ شُهورٍ شاهَدَ المْزارِعُ أنَّ الخضْراواتِ بِالمزرَعَهِ تَتَعَرَّضُ لِلْأکَل وَ التلَّفَ؛
و پس از چند ماه کشاورز دید که سبزیجات در کشتزار، دستخوشِ (در معرضِ) خوردن و از بین رفتن قرار می گیرند؛
وَ لَمّا راقب الأمرَ مُراقَبَهً شَدیدَهً، لاحَظَ أَنَّ مَجموعَهً کَبیرَهً مِنْ فِئْرانِ الحقْلِ تهجُمُ عَلیَ الخضْراواتِ وَ تأَکْلُها.
هنگامی که به شدّت مراقب موضوع بود، ملاحظه کرد که مجموعۀ بزرگی از موشهای دشت به سبزیجات حمله می کنند و آنها را می خورند.
أخَذَ المْزارِعُ یفُکِّرُ: «لمِاذاَ ازْدادَ عَدَدُ فِئْرانِ الحقْلِ ازْدیادا کبَیرا!؟»
کشاورز شروع به اندیشیدن کرد:«چرا شمار موشهای دشت بسیار افزایش یافته است؟!»
فَذَهَبَ إلیٰ خَبیرِ الزِّراعَهِ وَ اسْتَشارَهُ.
به نزد کارشناس کشاورزی رفت و از او مشورت خواست.
فَقالَ لَهُ الْخَبیرُ: «کیَف یکَونُ ذلٰک، وَ هُناکَ بوماتٌ کَثیرَهٌ فی مِنطَقَتِکُم!؟»
کارشناس به او گفت: «چگونه امکان دارد؟، در حالی که جغد های بسیاری در منطقه شما وجود دارد؟!»
قالَ لَهُ الْمُزارِعُ: «إنّی تَخَلَّصْتُ مِنَ الْبوماتِ بِقَتْلِ الْکَثیرِ مِنْها.»
کشاورز به او گفت :« من بی گمان با کشتن بسیاری از آنها از [دست] جغدها خلاص شدم.»
قالَ الْخَبیرُ: « یا لَهُ مِنْ عَمَلٍ مُخَرِّبٍ لِلطَّبیعَهِ! إنَّکَ تَعَدَّیْتَ عَلیٰ نِظامِ الطَّبیعَهِ تَعَدّیَ الظّالِمینَ،
کارشناس گفت:« چه کار ویرانگری برای طبیعت! همانا تو ستمکارانه به نظام طبیعت دست درازی کردی.
فَالْبوماتُ کانَتْ تَتَغَذّیٰ عَلیٰ فِئْرانِ الحقْلِ إضافَهً إلیَ الْأفَراخِ.
زیرا جغدها افزون بر جوجه ها از موش های کشتزار تغذیه می کردند.
وَ بعدَ التَّخَلّص مِنْ أکثَرِ البْوماتِ ازْدادَ عَدَدُ فِئْرانِ الحقْلِ.
و بعد از خلاصی از دست بیشتر جغدها، شمار موش های کشتزار افزایش یافت.
کانَ الوْاجِبُ عَلیَکَ تصَحیحَ هٰذَا الخطأَ بِالحفاظِ عَلیٰ طُیورِکَ لا بِقَتْلِ الْبوماتِ؛
تو باید این اشتباه را با مراقبت از پرندگانت تصحیح می کردی نه با کشتن جغدها؛
فَإِنِ اسْتَمَرَّتِ الْحالَهُ هٰکَذا، فَسَتُشاهِدُ مَشاکِلَ جَدیدَهً فِی الْبیئَهِ الَّتی تَعیشُ فیها مُشاهَدَهً مُؤْلِمَهً.»
زیرا اگر این حالت همین طور ادامه یابد مشکلات تازه ای را در زیستگاهی که در آن زیست می کنی به گونه ای دردناک مشاهده خواهی کرد.»
وَ هٰکَذا قَرَّرَ الْمُزارِعُ الْحِفاظَ عَلَی الْفَراخِ وَ السَّماحَ لِلْبوماتِ بِدُخولِ مزَرعَتهِ.
این چنین کشاورز بر آن شد از جوجه ها نگهداری کند و به جغدها اجازه دهد به کشتزارش وارد شوند.
فَازدْاد عدَدها مرَهَّ أخُرْیٰ، وَ أکَلَت فئرانَ الحقل، وَ عادَتِ الْبیئَهُ إلیٰ حالَتِهَا الطَّبیعیَّهِ.
[با این کار] بار دیگر شمارشان افزود، [جغدها] موش های کشتزار را خوردند، و آن محیط به حالت طبیعی اش برگشت.