متن درس 1 عربی دوازدهم ریاضی و تجربی

الدرس الاول: (الدین و التدین)
﴿…أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا﴾
با یکتاپرستی به دین روی آور.
اَلتَّدَیُّنُ فِطریٌّ فِی الإنسانِ وَ التّاریخُ یَقولُ لَنا:
دین داری در انسان فطری است و تاریخ به ما می گوید:
لا شَعْبَ مِن شُعوبِ الأَرضِ إلّا و کانَ لَهُ دینٌ و طَریقهٌ لِلعِبادَهِ.
هیچ ملتی از ملت های روی زمین نیست مگر این که دین و روشی برای عبادت داشته است.
فَالآثارُ القَدیمَهُ الَّتی اکْتَشَفَهَ الإنسانُ، وَ الحَضاراتُ الَّتی عَرَفَها مِنْ خِلالِ الکِتاباتِ وَ النُّقوشِ وَ الرُّسومِ و التماثیل، یؤکد اهتمام الإنسانِ بِالدّینِ وَ تَدُلُّ عَلَی أَنَّهُ فِطریٌّ فی وُجودِهِ؛
آثار کهنی که انسان آن ر ا کشف کرده و تمدن هایی که آن را از خلال نوشته ها، کنده کاری ها، نقاشی ها و تندیس ها شناخته است، بر توجه انسان به دین تأکید دارد و بر اینکه دین داری در وجود او فطری است دلالت می کند.
وَلٰکِنَّ عِباداتِهِ وَ شَعائِرَهُ کانَتْ خُرافیَّهً؛ مثلِ، تَعَدُّدِ الْآلِهَهِ وَ تَقدیمِ الْقَرابینِ لَها لِکَسْبِ رِضاها وَ تَجَنُّبِ شَرِّها.
اما عبادت ها و آیین های او خرافی بوده است؛ مانند: چندخدایی و پیش کش کردن قربانی ها برای به دست آوردن خرسندی خدایان و دوری از بدی ایشان.
وَ ازْدادَت هذِهِ الْخُرافاتُ فی أَدیانِ النّاسِ عَلَی مَرِّ العُصور.
در گذر زمان این خرافات در دین های مردم افزایش یافت.
وَلٰکِنَّ للهَّ تَبارَک وَ تَعالی لَمْ یَترُکِ النّاسَ عَلَی هذِهِ الْحالَهِ؛ فَقَد قالَ فی کِتابِهِ الْکَریمِ:
اما خداوند – پربرکت و بلندمرتبه بادا نام او – مردم را در این حالت رها نکرده؛ قطعا او در کتاب ارزشمندش گفته است:
﴿أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدًى 
آیا انسان می پندارد که بیهوده و پوچ رها می شود؟
و لمّا رَجَعَ النّاسُ، شاهَدوا أَصْنامَهُم مُکَسَّرَهً، وَ ظَنّوا أَنَّ إبراهیم هوَ الْفاعِلُ، فَأَحضَروهُ لِلمُحاکَمَهِ و سَأَلوهُ:
هنگامی که مردم برگشتند؛ بت هایشان را شکسته دیدند. گمان بردند که ابراهیم کنندۀ [این کار] است. بنابر این او را برای دادرسی، احضار کردند و از او پرسیدند:
أَأَنتَ فَعَلْتَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمُ
آیا تو این [کار] را با خدایان ما انجام دادی، ای ابراهیم.
فَأَجابَهُم: لِمَ تَسأَلونَنی؟ اِسأَلوا الصَّنَمَ الْکَبیرَ.
او به ایشان پاسخ داد: چرا از من می پرسید؟ از بت بزرگ بپرسید.
بَدَأَ الْقَومُ یَتَهامَسون: إنَّ الصَّنَمَ لا یَتَکَلَّمُ؛ إنَّما یقصُدُ إبراهیمُ الِاستِهزاءَ بِأَصْنامِنا
قوم آغاز به پچ پچ کردند: همانا بت سخن نمی گوید، ابراهیم تنها می خواهد بت هایمان را به ریشخند گیرد.
وَ هُنا ﴿قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ 
اینجا بود که گفتند او را بسوزانید و خدایانتان را یاری کنید.
فَقَذَفوهُ فی النّارِ، فأَنقَذَهُ اللهُ مِنها.
در نتیجه او را در آتش انداختند. خدا نیز او را از آتش نجات داد.
لِذلکَ أَرْسَلَ إلَیهِمُ الأَنبیاءَ لِیُبَیِّنوا الصِّراطَ الْمُستَقیمَ وَ الدّینَ الْحَقَّ
از این رو خداوند به سوی ایشان پیامبران را گسیل داشت تا راه راست و دین حق را [برای ایشان] آشکار گردانند.
و قد حَدَّثنَا القُرآنُ الْکَریمُ عَنْ سیرَهِ الأَنبیاء: وَ صِراعِهِم مَعَ أَقوامِهِمِ الْکافِرینَ.
قرآن ارزشمند از روش پیامبران و کشمکش ایشان با قوم های کافرشان سخن گفته است.
 وَ لْنَذکُرْ مَثَلاً إبراهیمَ الْخَلیلَ الَّذی حاوَلَ أَن یُنقِذَ قَومَهُ مِن عِبادَهِ الأَصنام.
باید داستان ابراهیم خلیل را که کوشید قومش را از عبادت بت ها نجات دهد یاد کنیم.
فَفی أَحَدِ الأَعیادِ لمَّا خَرَجَ قَومُهُ مِنْ مَدینَتِهِم،
در یکی از عیدها هنگامی که قوم ابراهیم از شهرشان بیرون رفتند،
بَقِیَ إبراهیمُ وَحیداً، فَحَمَلَ فَأْسا، وَ کَسَّرَ جَمیعَ الأصَنامِ فی الْمَعبَدِ إلَّا الصَّنَمَ الکَبیر،
حضرت ابراهیم تنها ماند؛ تبری را [با خود] برد و همۀ بت ها را در پرستشگاه شکست مگر بت بزرگ را.
ثُمَّ عَلَّقَ الفَأْسَ عَلی کَتِفِهِ و تَرَکَ المَعبَد.
سپس تبر را بر شانۀ آن [بت] آویخت و پرستشگاه را وانهاد.