تمرینهای درس 5 عربی دوازدهم انسانی
اَلتَّمرینُ الأوّل: عَینْ کَلِمَهً مُناسِبَهً لِلتَّوضیحاتِ التّالیهِ مِنْ مُعْجَمِ الدَّرسِ.
(واژه مناسب برای توضیحات زیر را از واژه نامه درس شناسایی کن.)
۱- الَّذی یتَقَبَّلُ الدُّعاءَ وَ هُوَ مِن أسماءِ اللهِ الحُسنَی. (کسی که دعا را می پذیرد و آن از اسمهای نیک خداوند است.) المُجیب
۲- الشُّعورُ بِالفَرَحِ وَ السُّرورِ کَثیراً. (احساس شادی و شادمانی بسیار.) الإنشِراح
۳- ضَحِکٌ خَفیفٌ بِلا صَوتٍ. (به آرامی خندید بدون صدا.) البَسمَه
۴- جَعَلَ فیهِ نوراً. (نوری در آن نهاد.) أنارَ
۵- ساعَدَ وَ نَصَرَ. (یاری و کمک کرد.) أعانَ
اَلتَّمْرینُ الثّانی: اِقرَأ النَّصَّ التاّلی و عینْ تَرجَمَهَ الکَلماتِ الحَمْراءِ؛ ثُمَّ أجِب عَنِ الأسئلَهِ.
(متن زیر را بخوان و ترجمه واژگان سرخ را شناسایی کن؛ سپس به پرسشها پاسخ بده.)
الکِتابُ الواحِدُ وَ الثّلاثونَ مِن نَهجِ البَلاغَهِ
مِن وصیهِ الإمامِ علی (ع) لِابنِهِ الإمامِ الحَسَنِ (ع)
یا بُنَی، اِجعَلْ نَفسَکَ میزاناً فیما بَینَکَ وَ بَینَ غَیرِکَ فَأحْبِبْ لِغَیرِکَ ما تُحِبُّ لِنَفسِکَ وَ اکرَهْ لَهُ ما تَکرَهُ لَها وَ لا تَظلِم کَما لا تُحِبُّ أن تُظلَمَ.
نامه ۳۱ از سفارش امام علی(ع) به پسرش امام حسن (ع)
پسرِ دلبندم خودت را میان خویشتن و دیگری [همچو] ترازویی قرار بده پس آنچه را برای خودت دوست می داری برای غیر خودت [نیز] دوست بدار و برایش ناپسند بدار آنچه را برای خودت ناپسند می داری و ستم مکن چنانچه دوست نداری به تو ستم شود.
وَ أحسِن کَما تُحِبُّ أن یحسَنَ إلَیکَ وَ استَقبِحْ مِن نَفسِکَ ما تَستَقبِحُهُ مِن غَیرِکَ … وَ لا تَقُل ما لا تُحِبُّ أن یقالَ لَکَ.
و نیکی کن چنانکه دوست می داری به تو نیکی شود و آنچه را برای غیر خودت زشت می داری برای خودت (هم) زشت بدار … و چیزی را که دوست نداری برای تو گفته شود (در حقّ دیگران) مگو.
۱- ما هُوَ المَحَلُّ الإعرابی لِـ «نَفسَ» فی «نَفسَکَ» وَ «نَفسِکَ»؟ (نقش (محل اعرابی) «نَفسَ» در «نَفسَکَ» وَ «نَفسِکَ» چیست؟) – «نَفسَکَ»: مفعول / «نَفسِکَ»: مجرور به حرف جرّ
۲- ما هوَ نوعُ فعلِ «تَکرَهُ» و صیغَتُهُ؟ (نوع فعل «تَکرَهُ» و صیغه اش چیست؟) – مضارع؛ للمخاطب
۳- أ کَلمهُ «میزاناً» معرفهٌ أم نکرهٌ؟ (واژه «میزاناً» شناس است یا ناشناس؟) – نَکرَه
۴- أ لازمٌ فِعلُ «لا تَقُل» أم مُتَعَدٍّ؟ (فعل «لا تَقُل» لازم است یا متعدی؟) – مُتَعَدٍّ
۵- مِن أی بابٍ فعلُ «أحسِن»؟ (فعل «أحسِن» از چه بابی است؟) – باب إفعال
۶- أُذکُر فِعلَینِ لِلأمرِ. (دو فعل امر یاد کن.) – إجعَلْ؛ إکرَهْ
اَلتَّمرینُ الثّالِثُ: لِلتَّرجِمَهِ. (برای ترجمه.)
۱- هُوَ قَد رَجَعَ: (او بازگشته است.)
۲- هو قَد یرجِعُ: (او گاهی بازمی گردد / او شاید بازگردد.)
۳- هو لا یرجِعُ: (او بازنمی گردد.)
۴- هو کانَ قَد رَجَعَ: (او بازگشته بود.)
۵- هوَ یریدُ أن یرجِعَ: (او می خوهد که بازگردد.)
۶- رَجاءً؛ اِرجِع: (لطفا بازگرد.)
۷- مِن فَضلِکَ لا تَرجِع: (لطفا بازنگرد.)
۸- هو سَیرجِعُ: (او بازخواهد گشت.)
۹-هوَ سَوفَ یرجِعُ: (او باز خواهد گشت.)
۱۰-هو لَن یرجِعَ: (او بازنخواهد گشت.)
۱۱-هو لَم یرجِع: (او بازنگشت/ بازنگشته است.)
۱۲- هو ما رَجَعَ: (او بازنگشت.)
۱۳-إن تَرجِع أرجِع: (اگر بازگردی من بازمی گردم.)
۱۴-هو کانَ یرجِعُ: (او بازمی گشت.)
اَلتَّمرینُ الرّابِعُ: عَینِ الصَّحیحَ فِی «التَّحلیلِ الصَّرفی» وَ المَحَلِّ الإعرابی لِما أُشیرَ إلَیهِ بِخَطٍّ.
(برای آنچه با خط به آن اشاره می شود درست را در نوع واژه (تحلیل صرفی) و نقش (محل اعرابی) شناسایی کن.)
الرَّجُلُ العَلّامَهُ تَحَدَّثَ مَعَ جَمیعِ الطّلّابِ فی المَدرَسَهِ.
(مرد بسیار دانا با همه دانش آموزان در مدرسه سخن گفت.)
تَذهَبُ المُعَلِّمَهُ إلَی المَکتَبَهِ.
(آموزگار به کتابخانه می رود.)
۱- الرَّجُلُ:
أ. اسمُ، مُفرَدٌ، مذکّرٌ، مُعَرَّفٌ بِأل مُبتَدَأ و مرفوع √
ب. مَصدَرٌ، مذکّرٌ، مَعرِفَهٌ، مبنی فاعلٌ و مرفوع
۲- العَلّامَهُ:
أ. اسمُ فاعلٍ، مُؤنّثٌ، مُعَرِّفٌ بِالعَلَمیهِ، مُعرَبٌ مُضافٌ إلَیهِ و مجرورٌ
ب. اسمُ مُبالَغَهٍ، مُفرَدٌ، مُعَرِّفٌ بِأل، مُعرَبٌ صِفَهٌ و مرفوعهٌ بالتَّبَعیهِ لِمَوصوفِها √
۳- تَحَدَّثَ:
أ. فعلٌ مُضارِعٌ، مُفرَدٌ مُؤنّثٌ غائبٌ، ثلاثی مزیدٌ مِن باب تفعیل، متَعَدٍّ، معربٌ مفعولٌ و منصوبٌ
ب. فعلٌ ماضٍ، مُفرَدٌ مُذکَّرٌ غائبٌ، ثلاثی مزیدٌ مِن باب تفعُّل، معلومٌ، لازِمٌ خبرٌ و مبنی √
۴- الطّلّابِ:
أ. اسمُ مَفعولٍ، مُعَرَّفٌ بِأل، جمعٌ مذکّرٌ سالِمٌ، مبنی مَجرورٌ بِحَرفِ جَرٍّ
ب. اسمُ فاعلٍ، جمعُ تکسیرٍ وَ مُفرَدُهُ «الطّالِبُ»، مُعرَبٌ مُضافٌ إلَیهِ و مجرورٌ √
۵- المَدرَسَهِ:
أ. اسمُ مَکانٍ، مُفرَدٌ، مُؤنّثٌ، مَعرِفَهٌ، مُعرَبٌ مَجرورٌ بِحَرفِ جَرٍّ(فی المَدرَسَهِ: جارٌّ وَ مَجرورٌ) √
ب. اسمُ تَفضیلٍ، مُفرَدٌ، مُعَرَّفٌ بِأل، مبنی صِفَهٌ و مَجرورهٌ بالتَّبَعیهِ لِمَوصوفِها
۶- تَذهَبُ:
أ. فعلٌ مُضارِعٌ، مُفرَدٌ مُؤنّثٌ غائبٌ، ثلاثی مُجَرَّدٌ، معلومٌ، معربٌ، لازِمٌ √
ب. فعلٌ مجهولٌ، مُفرَدٌ مُذکَّرٌ مُخاطَبٌ، ثلاثی مزیدٌ مِن باب تَفاعُل، مبنی
۷- المُعَلِّمَهُ:
أ. اسمُ مَفعولٍ، مُعَرَّفٌ بِالعَلَمیهِ، مبنی مفعولٌ و منصوبٌ وَ الجُملَهُ اسمیهٌ.
ب. اسمُ فاعلٍ، مُفرَدٌ، مُؤنّثٌ، مُعَرَّفٌ بِأل، مُعرَبٌ فاعلٌ و مرفوع وَ الجُملَهُ فعلیهٌ √
۸- المَکتَبَهِ:
أ. اسمُ مَکانٍ، مُفرَدٌ، مُؤنّثٌ، مُعَرَّفٌ بِأل مَجرورٌ بِحَرفِ جَرٍّ(إلَی المَکتَبَهِ: جارٌّ وَ مَجرورٌ) √
ب. اسمُ تَفضیلٍ، مُفرَدٌ، مَعرِفَهٌ، مُعرَبٌ مُضافٌ إلَیهِ و مجرورٌ
اَلتَّمرینُ الخامِسُ: ضَع خَطّاً تَحتَ المُفرَدِ مَعَ جَمعِهِ. (زیر مفرد و جمعش خطی بکش.)
۱- أُعجوبَه، عَجائِب (شگفت آور؛ أعاجیب/شگفت؛ م عجیب)
۲- عاصِمَه، عَواصِم (پایتخت/ پایتخت ها)
۳- شَجَرَه، شَجَرات (درخت/ درخت ها)
۴- ظاهِرَه، مَظاهِر (پدیده؛ ج ظواهر/ نمادها؛ م مظهر)
۵- فَریسَه، فَرائِس (شکار/ شکارها)
۶- صَفحَه، صُحُف (صفحه؛ ج صفحات/ روزنامه ها؛ م صحیفه)
۷- بَرنامَج، بَرامِج (برنامه/ برنامه ها)
۸- حَفلَه، مَحافِل (جشن؛ ج حفلات/ انجمن ها؛ م محفل)
۹- خَبیر، خُبَراء (کارشناس/ کارشناس ها)
۱۰- عَجوز، عَجائِز (پیر/ پیران)
۱۱- تِمثال، أمثال (تندیس؛ ج تماثیل/ مثل ها؛ م مثل)
۱۲- میزان، أوزان (ترازو؛ موازین/ وزن ها؛ م وزن)
۱۳- لِباس، ألبِسَه (جامه/ جامه ها)
14. عَظم، عِظام (استخوان/ استخوان ها)
15. طَریق، طُرُق (راه/ راه ها)
۱۶- قَناه، قَنَوات (شبکه/ شبکه ها)
۱۷- دُعاء، أدعیه (دعا/ دعاها)
۱۸- قَدَم، أقدام (گام/ گام ها)
19. شَهر، شُهور (ماه/ ماه ها)
۲۰- أکبَر، کِبار (بزرگتر؛ ج أکابر/ بزرگان؛ م کبیر)
21. فَم، أفواه (دهان/ دهان ها)
۲۲- طعام، مطاعم (خوراک؛ ج أطعمه / غذاخوری ها؛ م مطعم)
۲۳- عِلم، أعمال (دانش؛ ج علوم/ کردارها؛ م عَمَل)
۲۴- حیّ، حیّات (زنده؛ ج أحیاء / مار؛ م حیّه)
اَلتَّمرینُ السّادِسُ: عَینِ الْمَحَلَّ الْإعرابی لِلْکَلِماتِ الَّتی تَحتَها خَطٌّ. (نقش (محل اعرابی) واژگانی را که زیر آنها خط است بازگو کن.)
۱- ﴿یا أَیهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ﴾ (اى مردم، پروردگارتان را که شما را آفرید، پرستش کنید.)
أَیهَا النَّاسُ: گروه منادایی / رَبَّ: مفعول
۲- ﴿یا إِبْلِیسُ مَا لَکَ أَلَّا تَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ﴾ (اى ابلیس! تو را چه شد که همراه (فرشتگان) سجدهکنان نیستى؟)
إِبْلِیسُ: منادا
۳- ﴿یا عِبَادِی الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَهٌ﴾ (اى بندگان من که ایمان آورده اید همانا زمین من فراخ است.)
عِبَادِی: منادا / وَاسِعَهٌ: خبر «إنّ»
۴- قالَ رَسولُ اللهِ یا عَلی، سیدُ الْکَلامِ الْقُرآنُ. (پیامبر فرمودند: ای علی، سرور[برترین] سخن قرآن است.)
رَسولُ: فاعل / عَلی: منادا / سیدُ: مبتدا / الْکَلامِ: مضاف الیه / الْقُرآنُ: خبر
۵- یا مَنْ بِدُنیاهُ اشْتَغَل/ قَدْ غَرَّهُ طولُ الأمل (ای کسی که به دنیایش پرداخته است/ آروزی دراز او را فریب داده است.)
مَنْ: منادا / طولُ: فاعل
الموت یأتی بَغتَهً / وَ الْقَبرُ صُندوقُ الْعَمَل (مرگ ناگهان می آید / و گور تابوت کردار است.)
الموت: مبتدا / صُندوقُ: خبر
۶- اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رَسولَ اللهِ؛ یا نَبی الرَّحْمَهِ (درود بر تو ای فرستاده خدا؛ ای پیامبر مهر.)
اَلسَّلامُ: مبتدا / رَسولَ: منادا / نَبی: منادا / الرَّحْمَهِ: مضاف الیه
اَلتَّمرینُ السّابِعُ: لِلتَّرجَمَهِ. (برای ترجمه)
۱- یسْمَحُ: اجازه می دهد ← لِیسْمَحْ: باید اجازه دهد / لَنْ یسْمَحَ: اجازه نخواهد داد
۲- تَکْتُمُ: پنهان می کنی ← اُکْتُمْ: پنهان کن / لاتَکْتُمْ: پنهان نکن.
۳- یقَلِّدُ: تقلید می کند ← اَلْمُقَلِّد: تقلید کننده / اَلْمُقَلَّد: تقلید (کرده) شده
۴- رَفَعَ: برداشت ← ما رَفَعَ: برنداشت / قَدْ رَفَعَ: برداشته است
۵- ساعَدَ: کمک کرد ← یساعِدُ: کمک می کند / ساعِدْ: کمک کن.
۶- یصْنَعُ: می سازد ← لا یصْنَعُ: نمی سازد / لَمْ یصْنَعْ: نساخت، نساخته است.
۷- دَرَّسَ: درس داد ← یدَرِّسُ: درس می دهد / اَلتَّدریس: درس دادن
۸- کَتَبَ: نوشت ← اَلْکاتِب: نویسنده / اَلْمَکتوب: نوشته [شده]
۹- عَلِمَ: دانست اَلْأَعلَم: داناتر؛ داناترین / العلّامهَ: بسیار دانا
۱۰- صَبَرَ: صبر کرد ← اَلصّابِر: صبرکننده / اَلصَّبّار: بسیار صبرکننده
۱۱- عَبَدَ: عبادت کرد ← اَلْمَعابِد: پرستشگاه ها / اَلْمَعبود: عبادت شده
۱۲- اَلْأَصغَر: کوچک تر ← اَلصُّغری: کوچکتر؛ کوچکترین / اَلْأَصاغِر: کوچکترها
أَیهَا الْأَحِبّاءُ، (ای دوستان)
نَسْتَودِعُکُمُ اللّهَ، (به خدا می سپاریمتان.)
وَ نَرْجو لَکُمْ حَیاهً مَلیئَهً بِالنَّجاحِ. (امید زندگانی لبریز از پیروی برایتان داریم.)
مَعَ السَّلامَهِ، (با تندرستی.)
فی أَمانِ اللّهِ. (خدا نگهدار.)