تمرین‌های درس 2 عربی دوازدهم انسانی

الَتمْرينُ الْأوَّلُ: إبْحَثْ في مُعْجَمِ الدَّرسِ عَنْ كَلِمَةٍ مُناسِبَةٍ لِلتَّوضيحاتِ التّاليَةِ. (در واژه نامه درس دنبال واژه ای مناسب برای توضیحات زیر بگرد.)

 

1- أُسْلوبٌ أو فَنٌّ في إنجازِ عمَلٍ، أو طريقٌ يَختَصُّ بِمِهنةٍ، أو علمِ الصِّناعة الحديثة.  (التقنیة= فناوری)

(شیوه یا هنری در انجام دادن کاری یا راهی که ویژه پیشه ای است یا دانش صنعت نوین.)

2- مَمَرٌّ تحْتَ الأرضِ أو فِي الجبلِ، طولُهُ أکثَرُ مِن عَرضِهِ لَهُ مَدخَلٌ وَ مَخرَجٌ.  (النفق= تونل)

(گذرگاهی زیرزمین یا در کوه که درایایش بیشتر از پهنایش است و جای درون آمدن و بیرون رفتن دارد.)

3- مِنطَقَةٌ مُرتَفِعَةٌ فَوقَ سَطحِ الأرضِ أصغَرُ مِنَ الجَبَلِ.  (التلّ= تپه)

(منطقه ای بلند بر فراز سطح زمین که از کوه کوچک تر است.)

4- مَکانُ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ وَ النُّحاسِ وَ نَحوِها فِي الأرضِ.  (المنجم= معدن)  (جای طلا نقره مس و مانند اینها در زمین.)

5- الَّذي يَسعَی في إنجازِ عَمَلِهِ وَ لا يَشعُرُ بِالتَّعَبِ. (الدؤوب= باپشتکار، سخت کوش) (کسی که برای انجام کارش تلاش می کند و احساس خستگی نمی کند.)

6- وَزنٌ يُعادِلُ ألفَ کيلو غرامٍ.  (الطنّ= تن)  (وزنی که با هزار کیلوگرم برابری می کند.)

اَلتَّمْرينُ الثّاني: إقرَأ النَّصَّ التّاليَ ثُمَّ تَرجِمِ الکلماتِ لِما تَحتَهُ خَطٌّ وَ عَيِّنِ المَطلوبَ مِنکَ. (خطبةُ 124 )

(متن زیر را بخوان سپس واژه‌هایی را که زیر آنها خط کشیده شده ترجمه کن و آنچه را از تو خواسته شده مشخص کن.)

 

… وَ اللهِ لَو أُعطيتُ الأقاليمَ السَّبعَةَ بِما تَحتَ أفلاکِها عَلَی أن أُعصِيَ اللهَ في نَملَةٍ أسلُبُها جُلبَ شَعيرَةٍ ما فَعَلتُ وَ إنَّ دُنياکُم عِندي لَأهوَنُ مِن وَرَقَةٍ في فَمِ جَرادَةٍ تَقضَمُها. ما لِعَليٍّ وَ لِنَعيمٍ يَفنَی وَ لَذَّةٍ لا تَبقَی؟! نَعوذُ بِاللهِ مِن سُباتِ العَقلِ وَ قُبحِ الزَّلَلِ وَ بِهِ نَستَعينُ.

به خدا اگر سرزمين‌های هفتگانه با هر چه زير آسمان‌هايشان هست به من داده می شد تا از خدا نافرمانى كنم و پوستِ جويی را از مورچه ای به زور بگيرم، انجام نمی دادم؛ و بی گمان دنيايتان نزدِ من از برگى در دهانِ ملخى که آن را مى جود، پست تر است. على را چه کار با نعمتى كه نابود می شود و لذّتى كه نمى ماند!؟ از به خواب رفتنِ خِرد و زشتیِ لغزش به خدا پناه می بريم و از او ياری می جوييم.

1- إنجْاز: انجام 2- سَلبَ: أخَذَ مِنهُ قهَراً  (به زور گرفت) 3-الَجُلبْ: قشرُ النبَّاتِ وَ خَشَبهُ (پوسته گياه و ساقه آن) 4-اَلشَّعيرَة: حَبّة نبَاتٍ (دانه گياهي؛ جو) 5- الأْهَوْنُ: الأَحَقر (پست تر) 6- الَجَراد: حَشَرَةٌ مُضِرَّةٌ تَأکُلُ الْمَحاصيلَ الزِّراعيَّةَ وَ النَّباتاتِ (حشرهاي زيان رساننده که محصولات کشاورزي و گياهان را مي خورد) 7- قضَمَ: کَسَرَ بِأَطرافِ أَسنانِهِ (با اطراف دندانهايش شکست) 8- اَلنَّعيم: الَمْال، الَجَنّة (دارايي، بهشت) 9- الَسُّبات: اَلنَّوْمُ الْخَفيفُ (خواب سبک) 10- اسْتعَانَ: طلَبَ المُساعَدَةَ (ياري خواست)

۱- إعرابَ هذِهِ الکلماتِ؟ (نقش این کلمه ها)   نَملَةٍ: مجرور بحرف جرّجُلبَ: مفعول به و منصوبالعَقلِ: مضاف الیه و مجرور / جَرادَةٍ: مضاف الیه و مجرور

2- نوعَ فعلَ « فَعَلتُ» وَ صيغَتَه (نوع فعلت و صیغه آن):   فعلٌ ماضٍ، متکلمٌ وحدهُ

3- نوعَ فعلَ « تَقضَمُ» وَ صيغَتَهُ(نوع فعل «تقضم» و صیغه آن):   فعلٌ مضارع، مفرد مؤنث غائب (للغائبة)

4- جَمعَينِ لِلتَّکسيرِ فِي النَّصِّ(در جمع مکسر در متن):   أقالیم (إقلیم) و أفلاک (فلك)

5- الفعلَ المَجهولَ فِي النَّصِّ(فعل مجهول در متن):    أُعطیتُ

6- عَدَدَ الأفعالَ فِي النَّصِّ(تعداد فعلها در متن):  تسعة  (تسعة أفعال؛ أُعطيتُ، أُعصِيَ، أسلُبُ، فَعَلتُ، تَقضَمُ، يَفنَی، تَبقَی، نَعوذُ، نَستَعينُ)

الَتمْرينُ الثاّلثُ: ضَع فِی الدّائرَةِ العَدَدَ المُناسِبَ (کلمةٌ واحدَةٌ زائدَةٌ). (در دایره عدد مناسب را بگذار. یک واژه زیادی است.)

 

۱- القَناةُ (کانال)

2- الفيزياءُ (فیزیک)  

3- الطّينُ (گل) 

4- التّلالُ (تپه‌ها) 

5- حِزامُ الأمانِ (کمربند ایمنی)

6- الجَرادَةُ (ملخ)

(3) تُرابٌ مُختَلِطٌ بِالماءِ وَ قَد يُسَمَّی بِذلِکَ وَ إن زالَت عَنهُ الرُّطوبَةُ.

(خاکی آمیخته با آب و گاهی به همین نام نامیده می شود گرچه رطوبت از آن زائل شود.)

(5) شَريطٌ يَستَعمِلُهُ رُکّابُ الطّائراتِ وَ السّياراتِ لِلنَّجاةِ مِنَ الخَطَرِ.

(نواری که سرنشینان هواپیماها و خودروها برای رهایی از خطر به کار می برند.)

(2) عِلمٌ يُبحَثُ عَن خَصائِصِ المَوادِّ وَ الظَّواهِرِ الطَّبيعَةِ وَ الطّاقَةِ.

(دانشی که درباره ویژگی‌های مواد و پدیده‌های طبیعی و انرژی جست و جو می کند.)

(6) حَشَرَةٌ تَأکُلُ المَحاصيلَ الزِّراعيَّةَ تَستَطيعُ أن تَقفِزَ مِتراً واحِداً.

(حشره ای که محصولات کشاورزی را می خورد و می تواند که یک متر بپرد.)

(1) نَهرٌ واسِعٌ أو ضَيِّقٌ لِحَرَکَةِ المياهِ مِن مَکانٍ إلَی آخَرَ.

(رودی پهناور یا تنگ برای حرکت آبها از جایی به جای دیگر.)

الَتمْرينُ الرّابِعُ: للتَّرجِمَةِ ( هَل تَعلَمُ أنَّ … ؟) (برای ترجمه؛ آیا می دانی که ……… .)

 

1- … المُغولَ استَطاعوا أن يَهجُموا عَلَی الصِّينِ عَلَی رَغمِ بِناءِ سورٍ عَظيمٍ حَولَها.  (مغول‌ها با وجود ساختن دیوار بزرگی دور چین توانستند به آن حمله کنند.)

2- … تَلفُّظ «گ» وَ «چ» وَ «ژ» مَوجودٌ فِي اللَّهجاتِ العربيَّةِ الدّارِجَةِ کثيراً. (تلفظ «گ» و «چ» و «پ» و «ژ» در لهجه‌های عامیانه عربی بسیار وجود دارد.)

3- … الحوتَ يُصادُ لِاستِخراجِ الزَّيتِ مِن کَبِدِهِ لِصِناعَةِ مَوادِّ التَّجميلِ.  (نهنگ برای درآوردن روغن از جگرش برای ساختن مواد آرایشی صید می شود.)

4- … الخُفّاشَ هُوَ الحَيَوانُ اللَّبونُ الوَحيدُ الَّذي يَقدِرُ عَلَی الطَّيَرانِ. (شب پره تنها جاندار پستانداری است که می تواند پرواز کند.)

5- … عَدَدَ النَّملِ فِي العالَمِ يَفوقُ عَدَدَ البَشَرِ بِمَليونِ مَرَّةٍ تقريباً.  (شمار مورچگان در جهان نزدیک به یک میلیون بار بیشتر از شمار آدمیان است.)

6- … طيسفون الواقعةَ قُربَ بَغداد کانَت عاصمَةَ السّاسانيّينَ. (تیسفون واقع در نزدیکی بغداد پایتخت ساسانیان بود.)

7- … دُبَّ الباندا عِندَ الولادَةِ أصغَرُ حَجماً مِنَ الفأرِ.  (اندازه خرس پاندا هنگام زاده شدن کوچک تر از موش است.)

8- … الزّرّافَةَ بَکماءُ لَيسَت لَها أحبالٌ صَوتيَّةٌ.  (زرافه لال است و تارهای صوتی ندارد.)

9- … وَرقَةَ الزَّيتونِ رَمزُ السَّلامِ.  (برگ زیتون نماد صلح است.)

1- الَدّارِجَة: عاميانه 2- الَسّور: ديوار 3- مَوادُّ التَّجْميلِ: موادّ آرايشي 4- الَطيَران: پرواز، پرواز کردن

1- الَعْاصِمَة: پايتخت «جمع: اَلْعَواصِم 2- دُبُّ البْاندا: خرس پاندا 3- اَلَحبالُ الصَّوتيَّةُ: تارهاي صوتي «الْأحبال»: جمع/ الحَبلْ: مُفرَد 4- اَلرَّمْز: نماد، سمبل «جمع: اَلرُّموز»

اَلتَّمرينُ الْخامِسُ: عَيّنِ الصَّحيحَ فِي التَّحليلِ الصَّرفيِّ وَ المَحَلِّ الإعرابيِّ لِما أُشيرَ إلَيهِ بِخَطٍّ.

(تحلیل صرفی و محل اعرابی آنچه را با خط به آن اشاره شده است مشخص کن.)

 

العُمّالُ المُجتَهِدونَ يَشتَغِلونَ فِي المَصنَعِ. (کارگران کوشا در کارخانه کار می کنند.)
 نَجَحَتِ الطّالِباتُ فِي الاِمتِحانِ. (دانش آموزان دختر در آزمون کامیاب شدند.)

 

۱- العُمّالُ:

أ. اسمٌ، جمعُ تکسيرٍ، اسمُ فاعلٍ، مُعَرَّفٌ بِأل، معرَب /  مُبتَدَأ و مرفوع بِالضّمّة   √

ب. اسمُ مُبالَغَةٍ، جمعٌ مُکَسَّر وَ مُفرَدُهُ «العامِل» / فاعلٌ و مرفوع بِالضّمّة    ꭓ

۲- المُجتَهِدونَ:

أ. اسمُ فاعلٍ، جمعٌ مذکّرٌ سالِمٌ، مُعَرَّفٌ بِأل صِفَةٌ و مرفوع بِالتَّبَعيَّة لِمَوصوفِها  √

ب. اسمُ مَفعولٍ، مُثَنّی، مذکّرٌ، نَکِرَةٌ، مبنيٌّ  / مُضافٌ إلَيهِ و مجرورٌ بِـ «و» ꭓ

۳- يَشتَغِلونَ:

أ. فعلٌ جمعٌ مذکَّرٌ غائبٌ، ثلاثيٌّ مزيدٌ مِن بابِ افتعال، معلومٌ، لازم  / خبرٌ و مبنيٌّ  √

ب. فعلٌ مُضارِعٌ، جمعٌ مذکَّرٌ مخاطبٌ، مجهولٌ، ثلاثيٌّ مجرّدٌ، متعدٍّ  /  فاعلٌ    ꭓ

۴- المَصنَعِ:  

أ. اسمُ مَفعولٍ، مُفرَدٌ، مُعَرَّفٌ بِأل /  مُضافٌ إلَيهِ و مجرورٌ    ꭓ

ب. اسمُ مَکانٍ، مُفرَدٌ، مذکّرٌ، مَعرِفَةٌ  / مَجرورٌ بِحَرفِ جَرٍّ(في المَصنَعِ: جارٌّ وَ مَجرورٌ)  √

5- نَجَحَتِ:

أ. فعلٌ ماضٍ، مُفرَدٌ مذکَّرٌ مخاطبٌ، ثلاثيٌّ مزيدٌ مِن بابِ افعال، مجهولٌ             ꭓ

ب. فعلٌ ماضٍ، مُفرَدٌ مؤنّثٌ غائبٌ، ثلاثيٌّ مجرّدٌ، معلومٌ، لازم   √

۶- الطّالِباتُ:     

أ. مَصدَرٌ، جمعٌ مذکّرٌ سالِمٌ، مُعَرَّفٌ بِأل  / مُبتَدَأ و مرفوع بِالضّمّة    ꭓ

ب. اسمُ فاعلٍ، جمعٌ مُؤنّثٌ سالِمٌ،  مَعرِفَةٌ / فاعلٌ و مرفوع بِالضّمّة  √

۷- الاِمتِحانِ:

أ. مَصدَرٌ مِن بابِ اِفتِعالٍ، مُفرَدٌ، مذکّرٌ، مُعَرَّفٌ بِأل / مَجرورٌ بِحَرفِ جَرٍّ(في الاِمتِحانِ: جارٌّ وَ مَجرورٌ)   √

ب. اسمُ تَفضيلٍ، مُفرَدٌ، مذکّرٌ، مَعرِفَةٌ بِالعَلَميَّةِ  / صِفَةٌ و مجرورٌ بِالتَّبَعيَّة لِمَوصوفِها   ꭓ

اَلتَّمرينُ السّادِسُ: للتَّرجِمَة (برای ترجمه.)

 

۱- کَتَبَ: نوشت

قَد کُتِبَ التَّمرينُ: تمرین نوشته شده است.

لِمَ لا تَکتُبينَ دَرسَكَ؟: چرا درست را نمی نویسی؟

لَمْ تَکتُبي شَيئاً: چیزی ننوشتی. / چیزی ننوشته ای

2- تَکاتَبَ: نامه نگاری کرد

الصَّديقانِ تَکاتَبا: دو دوست با یکدیگر نامه نگاری کردند.

أيُّهَا الصَّديقانِ، تَکاتَبا:‌ ای دو دوست با یکدیگر نامه نگاری کنید.

تَکاتَبَ الزَّميلانِ: دو همکار با یکدیگر نامه نگاری کردند.

3- مَنَعَ: بازداشت، منع کرد.

مُنِعَتُ عَنِ المَوادِّ السُّکَّريَّةِ: از مواد قندی [شکری] بازداشته شدم

لا تَمنَعْنا عَنِ الخُروجِ: ما را از خرج منع نکن.

شاهَدْنا مانِعاً بِالطَّريقِ: مانعی را در راه دیدیم.

4- اِمتَنَعَ: خودداری کرد

کانَ الحارِسُ قَدِ امتَنَعَ عَنِ النَّومِ: نگهبان از خواب خودداری کرده بود.

لا تَمتَنِعوا عَنِ المُطالَعَةِ: از مطالعه خودداری نکنید.

لَن نَمتَنِعَ عَنِ الخُروجِ: از خروج خودداری نخواهیم کرد.

5- عَمِلَ: کار کرد، عمل کرد

لِمَ ما عَمِلتُم بِواجِباتِکُم؟: چرا به تکالیفتان عمل نکردید.

أ تَعمَلونَ فِي المَصنَعِ؟‌: آیا در کارخانه کار می کنید؟

العُمّالُ مَشغولونَ بالعَمَلِ: کارگاران مشغول کارند.

6- عامَلَ: رفتار کرد

إلهي؛ عامِلنا بِفَضلِکَ: خدایا؛ با بخششت با ما رفتار کن.

إلهي؛ لا تُعامِلنا بِعَدلِکَ: خدایا؛ با عدلت با ما رفتار نکن.

کانوا يُعامِلونَنا جَيِّداً: با ما خوب رفتار می کردند.

7- ذَکَرَ: ياد کرد

قَد ذَکَرَ المُؤمِنُ رَبَّهُ: مؤمن پروردگارش را یاد کرده است.

ذُکِرتَ بِالخَيرِ: به خیر یاد کرده شدی.

قَد يَذکُرُ الأُستاذُ تَلاميذَهُ القُدَماءَ: گاهی استاد از دانش آموزان قبلش یاد می کند.

8- تَذَکَّرَ: به ياد آورد

جَدّي وَ جَدَّتي تَذَکَّراني: پدربزرگم و مادربزرگم من را یه یاد آوردند.

سَيَتَذَکَّرُنَا المُدَرِّسُ: دبیر ما را به یاد خواهد آورد.

لا أتَذَکَّرُكَ يا زَميلي:‌ ای همکارم؛ تو را به یاد نمی آوردم.

اَلتَّمرينُ السّابِعُ: عَيِّنِ «الحْالَ » فِي العِباراتِ التاّليةِ. (در عبارت‌های زیر حال را مشخص کنید.)

 

1- مَنْ عاشَ بِوَجْهَينِ، ماتَ خاسِراً.  (هر کس با دورویی زندگی کند زیانکار می میرد.)

2- أَقوَي النّاسِ مَنْ عَفا عَدوَّهُ مُقتَدِراً.  (نیرومندترین مردم کسی است که در حال اقتدار از دشمنش درگذرد.)

3- عِندَ وُقوعِ الْمَصائِبِ تَذهَبُ الْعَداوَةُ سَريعَةً.  (هنگام وقوع گرفتاری‌ها دشمنی به سرعت از میان می رود.)

4- مَنْ أَذْنَبَ وَ هوَ يَضْحَكُ، دَخَلَ النّارَ وَ هوَ يَبکي (هر کس گناه کند در حالی که می خندد در آتش می رود در حالی که می گرید.)

5- يَبقَي الْمُحسِنُ حَيّاً وَ إنْ نُقِلَ إليه منازِلِ الْأَمواتِ.  (نکوکار زنده می ماند و اگرچه  وی به منازل مردگان انتقال داده شود.)

6- إذا طَلَبْتَ أَنْ تَنجَحَ في عَمَلِكَ فَقُمْ بِهِ وَحيداً وَ لا تَتَوَکَّلْ عَلَي النّاسِ.  (اگر می خواهی در کارت کامیاب شوی، پس تنها به آن اقدام کن و به مردم متکی نباش.)

 

1- عَفا: عفو کرد 2- أذَنْبَ: گناه کرد

اَلتَّمرينُ الثّامِنُ: عَيِّنِ الصَّحيحَ فِي الْمُفرَدِ وَ جَمعِهِ. (درست را در مفرد و جمعش مشخص کن.)

 

1- مَصنَع، صِناعات × (مصنع: ج مصانع: کارخانه‌ها/ صناعة: صناعات؛) 

2- طَعام، مَطاعِم × (طعام: ج أطعمة: غذاها/ مَطعم: ج مَطاعم؛ غذاخوری)      

3- ظاهِرَة، مَظاهِر × (ظاهرة: ج ظواهر: پدیده‌ها/ مظهر: ج مظاهر؛ نماد) 

4- صَبيّ، صِبيان  (کودک ها)    

5- عَظمْ، أعَاظِم  × (عظم: ج عِظام: استخوان ها/ أعظم: ج أعاظم؛ بزرگتران)     

6- مَملکَةَ، مُلوك × (مملکة: ج ممالک: کشورها/ مَلِک: ج ملوک؛ پادشاهان)     

7- رَئيس، رُؤوس × (رئیس: ج رؤساء: سران/ رأس: ج رؤوس؛ سرها)      

8- قنَاة، قنَوات √ (کانال ها)       

9- عامِل، عُمّال  (کارگران)

10- حَبْل، أَحبال √ (طناب ها)

11- طَريق، طُرُق √ (راه ها)

12- مَنجَم، أنَجُم × (منجم: ج مناجم: معدن‌ها/ نجم: ج أنجم؛ ستارگان)

13- جِرْم ، جَرائمِ  × (جرم: ج أجرام: پیکرها؛ جریمة: ج جرائم)

14- أدَاة ، أدَوات √ (ابزارها)

15- سَهلْ ، سُهول √ (دشت ها)

16- عَمَل، أعَلام  × (عَمل: ج أعمال: کارها/ عَلَم: أعلام؛ درفش ها)

17- نَفَق، أَنفاق √ (تونل ها)

18- لحم، لحُوم  √ (گوشت ها)

19- نَحْو، أَنحاء √ (سوها؛ روش ها)

 20- تَلّ، تِلال  (تپه ها)